ویژگیها و عادات مدیر خوب و موفق چیست؟
یک مدیر خوب می داند چگونه از نقاط قوت خود برای تشویق تیم خود برای موفقیت استفاده کند.مدیران موفق در کنار کارمندان، مربیان اعضای تیم کار می کنند و یک محیط کاری فراگیر ایجاد می کنند.برای اینکه یک مدیر خوب باشید، مهم است که اهداف، انتظارات و بازخوردها را به اشتراک بگذارید.
هر کسی که تجربه یا اعتبار داشته باشد میتواند تیمی را مدیریت کند، اما مسئولیتهای مدیریتی شما فراتر از تفویض وظایف و تأیید کارت زمان است. برای اینکه یک مدیر خوب باشید، باید روی رشد اعضای تیم و همچنین شرکت خود تمرکز کنید
بهترین مدیران می دانند که چگونه به طور استراتژیک نقاط قوت هر یک از اعضای تیم را برای ایجاد یک سازمان موفق ترکیب کنند. به گفته دبورا سوینی، مدیرعامل MyCorporation، مدیران خوب از هوش هیجانی و مهارت های نرم برای انجام این کار استفاده می کنند.
به طور سنتی به ما آموخته اند که باور کنیم فردی که بالاترین IQ را در اتاق دارد باهوش ترین است. با این حال، علم به طور فزاینده ای ثابت می کند که افراد دارای هوش هیجانی و چهار مهارت اصلی آن – که شامل خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط می شود – در واقع بهترین عملکرد در هر شرکتی هستند.
کسانی که دارای ضریب عاطفی بالا (EQ) هستند، توانایی تعامل با تیم خود و ایجاد روابط قوی را دارند – هر دو عامل کلیدی برای مدیریت خوب است . اگر می خواهید مدیر خوبی باشید، این پنج عادت را در سبک رهبری روزانه خود بگنجانید.
ممکن است به کنترل کامل بر حجم کاری خود عادت داشته باشید، اما تبدیل شدن به یک رئیس شما را مجبور میکند این کنترل را رها کنید و برخی از مسئولیتها را محول کنید.
اگر اعتیاد را به انجام همه کارها رها نکنی، توانایی این را نخواهی داشت که به کارهای بزرگ گام برداری. «رها کردن مستلزم تفویض اختیار است. اما توجه به این نکته مهم است که تفویض اختیار به معنای کنار گذاشتن تیم یا قربانی کردن مسئولیت نیست.»
به عنوان یک مدیر، شما مجموعهای از مسئولیتهای متفاوت از اعضای تیم ابتدایی خود دارید، علاوه بر این، شما باید تیم خود را در فرآیندهای تصمیم گیری مشارکت دهید. بر اساس یک مطالعه اخیر، 74 درصد از کارگران آمریکایی که مورد بررسی قرار گرفتند، گفتند که فرهنگ کار مشترک را به فرهنگی ترجیح می دهند که در آن رئیس بیشتر تصمیمات را می گیرد.کار با کارمندان باعث ایجاد روابط بهتر می شود و به شما کمک می کند تا در مورد نقاط قوت و ضعف هر یک از اعضای تیم بیاموزید. کارمندان شما نیز اگر احساس کنند که با آنها کار می کنید بیشتر به شما اعتماد خواهند کرد تا بالاتر از آنها
مثالی که برای دفتر خود تعیین می کنید می تواند بر موفقیت سازمان شما تأثیر زیادی بگذارد. ایجاد یک محیط کاری مثبت و مفرح که باعث می شود اعضای تیم احساس کنند خوشحال و مورد احترام هستند،که بسیار مهم است. یک کارمند شاد، کارمند سازنده تری است. شما می توانید با الگوبرداری از رفتار خوب روزانه و همچنین اجرای گاه به گاه فعالیت های پیوند تیمی، یک فرهنگ کاری متنوع و فراگیر ایجاد کنید.
شما باید اغلب موفقیت های تیمی (حتی موفقیت های کوچک) را به رسمیت بشناسید. رهبران بزرگ کارمندان خود را می شناسند و در صورت امکان قدردانی خود را ابراز می کنند. کارمندان می خواهند احساس قدردانی کنند و به کارشان توجه شود. وقتی به آنها برای انجام یک کار خوب اعتبار می دهید، به آنها انگیزه می دهید که سخت کار کنند.
«به عبارت ساده، رئیسهای بزرگ اغلب برای تمجید از دیگران و به ترویج مثبتها مکث میکنند، نه اینکه به کاستیها و اشتباهات ضربه بزنند».
تمجید می تواند روحیه تیم را تقویت کند و فرهنگ کاری مثبت را ایجاد کند. اگر در ارائه بازخورد و شناخت کارهای مثبت ناکام باشید، کارمندان ممکن است فکر کنند که کارشان بی توجه هستین و کمتر به آنها اهمیت می دهید.
زمانی را برای پیوند تیمی (تفریح خاص) و جشن تیمی (پاداش برای یک دستاورد مهم تیمی) اختصاص دهید. هر یک از این رویدادهای تیمی برای انسجام و سرگرمی در تیم مهم هستند. آنچه که سرگرم کننده است می تواند از نظر فرهنگی و از تیمی به تیم دیگر متفاوت باشد، بنابراین مطمئن شوید که درباره ایده ها بازخورد دریافت می کنیدو تاثیر گذارهستین.
از تیم خود بپرسید که چه رویدادی را ترجیح می دهند و دوست دارند هر چند وقت یکبار رویدادهای تیمی رخ دهد. این رویدادها می تواند مربوط به کار، داوطلبانه یا صرفاً تفریح عمومی باشد، اما اقدامات احتیاطی را انجام دهید تا مطمئن شوید که هر رویداد مناسب محل کار شما است.
یکی از مهمترین ویژگی یک مدیر مؤثر، ایجاد موفقیتآمیز اهداف و انتقال انتظارات به اعضای تیم است. مدیران باید روی ایجاد اهدافی که مشخص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، واقع بینانه، محدود به زمان برای تیم خود تمرکز کنند. اهدافی که در سطح سازمانی تعیین می شوند باید به اهداف بخش و فردی نیز تبدیل شوند
باید یک پیوند شفاف بین تمام اهداف تعیین شده در سراسر سازمان وجود داشته باشد. اهداف باید با توافق اعضای تیم تعیین شوند.
پس از تعیین اهداف، مدیران خوب با اعضای تیم در مورد انتظاراتشان شفاف هستند. بازنگری اهداف را بر اساس ساختاری توصیه می کند. شما می توانید به طور منظم با اعضای تیم تماس بگیرید تا مطمئن شوید که آنها خوشحال هستند و در نقش خود احساس چالش می کنند. هر چند ارتباط یک طرفه نیست. شما باید به همان اندازه که صحبت می کنید گوش کنید.
رهبرانی که گوش نمی دهند در نهایت توسط افرادی احاطه می شوند که چیزی برای گفتن و اضافه کردن ندارند. علاوه بر کنار گذاشتن کنترل همه کارها، به عنوان یک رئیس، باید حق به جانب بودن را نیز ترک کنید. همیشه دیدگاه خود را تبلیغ نکنید. اگر به ایدههای خودتان فقط توجه کنید، اعضای تیم شما نمیخواهند ایدههای خود را ارائه دهند.
رهبران بزرگ فقط گوش نمی دهند، بلکه گوش می دهند تا بفهمند.
برای ایجاد یک تیم ارزشمند و اختصاصی، باید از آنها دفاع کنید. این به تیم شما کمک می کند تا از فرسودگی شغلی جلوگیری کند و از ارائه بهترین کار خود لذت ببرد.
مدیران مؤثر با پرسیدن سؤالات، به اعضای تیم خود قدرت میدهند تا عمیقاً فکر کنند و راهحلهایی ایجاد کنند، مربی میشوند. اعضای تیم به نوبه خود اعتماد به نفس پیدا میکنند و رشد میکنند و در نهایت خودشان به رئیسهای شگفتانگیزی تبدیل میشوند.
به کارمندان اجازه دهید بدانند که به آینده و شغل خود اهمیت می دهید. به آنها آموزش و دانش لازم برای موفقیت در محل کار را ارائه دهید.مدیر خوب رشد و موفقیت کارکنان خود را تهدید نمی کند. در عوض، آنها تغییر را پذیرفته و تشویق می کنند
یک مدیر بزرگ می داند که چگونه از نقاط قوت اعضای تیم خود استفاده کند و توانایی های منحصر به فرد آنها را به عملکرد قوی تبدیل کند.یک مدیر خوب با تغییر در محل کار تهدید نمی شود – چه تغییر در نحوه انجام برخی فرآیندها یا رهبری جدید – و ایده ها و روش های جدید انجام کارها را پذیرفته و تشویق می کند.اگر تیم خود را راهنمایی کنید تا آنها بتوانند به پتانسیل کامل خود دست یابند، در نتیجه موفقیت سازمان خود را نیز خواهید دید.
رهبران مؤثر می دانند که مدیریت دیگران به این معنا نیست که همه چیز را می دانند. مدیران باید همیشه در کنار تیم خود در حال یادگیری و رشد باشند. چندین مهارت رهبری وجود دارد که می توانید بر آن ها بسازید، مانند مدیریت زمان و تفویض اختیار. مدیران می توانند این کار را با یادگیری نحوه حفظ انرژی خود برای مهم ترین وظایف انجام دهند.
به عنوان رهبر گروه، باید خودآگاهی را تمرین کنید. مراقب رفتار خود و پیامی که برای کارمندانتان می فرستد باشید. تشخیص تأثیر عمدی و غیرعمدی که بر دیگران می گذارید، بخش مهمی از مدیر خوب بودن است، زیرا شما بیشتر لحن و فرهنگ سازمان را تعیین می کنید.مدیریت موفق یک تیم دارای بخشهای متغیر بسیاری است و نیاز به تفکر و تغییر مداوم دارد. هر روز چیز جدیدی بیاموزید تا بهترین رهبر باشید.
“اشکال ندارد همه چیز را ندانید – این در واقع کار شما نیست.” به تیم خود نشان دهید که شما یک انسان معمولی هستید که می توانید گاهی اوقات به یک شوخی احمقانه بخندید. مدیر بودن به معنای تبدیل شدن به یک چهره دور نیست. وظیفه شما مشارکت و راهنمایی است.»